۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

تو بگو


تو بگو!
با این همه زبان چه کنم ؟
وقتی نامت را قرص میگیرند و
به زیبایی آسمان اشک میریزند
سیب سرخی که 
لای چادرت گذاشتی و 
دور تر از کوچه های نومیدی رفتی 
غمم را ، عشقم را و دوری ات را 
به همه 
خواهم گفت 
به 
زبانی که زهر میریزد 
به آنانیکه رنگ آفتاب را نمی بینند 
و دنیارا کمرنگ تر از 
زندگی ام میبنند 
حتی به سیاهی شب 
خواهم گفت 
بگذار همه از انتحار نامت لذت ببرند 
کمی دور تر از امروز 
همین دیروز 
پابه پایت گذاشتند
و
نا امیدم کردند 
تو بگو با این همه زبان چه کنم ؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سلام دوستان لطفادرباره وبلاک من نظر بدهید ویا به آدرس ذیل درتماس شوید www.hayat_rezayee22@yahoo.com