۱۳۹۱ آبان ۴, پنجشنبه

اینجا؛ کابل در هر کوچه و پس کوچه های شهر بوی عید میاید و بوی خوشی , این بار هم عید در راه است اما نه عید رمضان , نه عید نوروز بلکه عید قربان. عیدی که همه میخواهند اسماعیل شان را در برابر حق قربانی کنند.
عید به تمام شما دوستان مبارگ

۱۳۹۱ مهر ۲۷, پنجشنبه

کلاس امروز

 مدتی می شود که بدون وفقه به کارگاه خبر نگاری میروم ، راستش خیلی علاقه دارم که یگ خبر نگار شوم ، اما خبرنگاری هم کاری ساده ای نیست، باید کارکرد وباید زحمت کشید ، از همه مهم تر اینکه علاقه داشته باشی، اگرچه خبرنگاری وکار رسانه یی در افغانستان علاقه مندی زیادی ندارد ، اما با آن هم درچند سال اخیر پیشرفت زیادی داشته است .
امروز وقتی سر کلاس بودیم ، استاد ما نمونه از گزارش یکی از رسانه ها را برای ما آورد و گفت باید مطابق همان گزارش یگ گزارش دیگر خود ما بسازیم . در حقیقت گزارش را استاد نامرتب کرده بود و برای ما گفت که شما باید اجزای این گزارش را باهمدیگرش ربط بدهید، گزارش در حدود 2 صفحه بود ، ما این گزارش را باید در نیم ساعت تکمیل میکردیم ، نه تنها که درین مدت گزارش ترتیب نشد بلکه هیچ کس هیچ چیزی نوشته نکرده بود . راستش برای آغازخیلی سخت بود . باید رابطه منطقی فراز، فراز حمایتی ، بدنه را بصورت صحیح اش پیدا میکردیم. 

۱۳۹۱ مهر ۱۸, سه‌شنبه

مضحک تر ازین دیگه نمیشه

راستش درین روزها جارو جنجال آنقدر زیاد شده که اصلا آدم را به فکر کردن هم نمی ماند، امروزهم مثل روزهای سه هفته گذشته، در دانشگاه تعلیم وتربیه که حالا دانشگاه شهیدصلح برهان الدین ربانی است. تظاهرات بود، این بار تظاهرات نه از طرف مخالفان این نام بلکه ازطرف موافقان ، یعنی کسانیکه میخواهند دانشگاه به همین نام باقی بماند، یعنی داشگاه شهید صلح ، خوب این هم بماند، درپی تظاهرات که در این سه هفته صورت گرفت دانشجویان خواستار تغیر دادن نام دانشگاه به تعلیم و تربیه شد . چندتن از نماینده های این تظاهرات کننده گان پیش آقای کرزی رفتند، اما کرزی هم خیلی ساده جواب شان راداده وبرای شان گفته که نام این دانشگاه باید بنام سابق اش یعنی تعلیم وتربیه شود اما باپسوند " برهان الدین ربانی" یعنی دانشگاه تعلیم و تربیه (برهاالدین ربانی) وقتی این را شنیدم به یاد فکاهی ملانصرالدین افتادم ؛
" ملانصرالدین نامش خر است ؛ زنش میگه این چه نام است که سرت ماندی باید تغیرش بته ، ملا نصرالدین مردم قریه را مهمان میکنه میگه نام مره تغیر بدهید ، مردم نام ملا نصرالدین را " خرگوته" یعنی چوچه خر، میمانند ،‌ ملا خوشحال به زنش میگه این نام مه چطور است خوشت آمد؟ زنش میگه او بی عقل چند سال بعد باز خر میشی .

بیا شبی به خیالم غزل تعارف کن
بروی واژه ای دلتنگی ام نمک تف کن
اگر که شعله زند بی تو بغض تنهایی
حضور عطر تنت را بروی آن پف کن
اگردوبرکه ای چشمت طلسم نشکستند
بیا بخوان غزلی وبروی من کف کن
زسمت مشرق این خاک آفتاب بیار
بروی این شب سنگی یگ بغل تف کن
18/7/91
کابلم !
به بلندی بام دنیاه ات
لباس از چنار می پوشم
و
به کاوه آهنگرت سلام دوباره میکنم

هی همسایه
من به خانه ات کبوتران گرد گرفته سخی را میفرستم و تو
تفنگ ...
کابلم !
بتو چه
که مردم تعصب میفروشند ؛
تو زیرآسمان خاکستری ات آرام بخواب و
زخمت را بدوز.