۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

شکست


ای کاش غرورم را نمی شکستی !
من برایت قصری ساخته بودم
ازدیوار های سخت
باایمانم کاگل کرده بودم
توداخل شدی و پس رفتی ...
بوی عطرت آزار دهنده است
حتی
کشنده است
من هم مردم
کسی نفهمید
حتی کسی جناره ام را دفن نکردند
درگوشه ای پرت شدم
مگس ها مرا خوردند و
تمام شدم ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سلام دوستان لطفادرباره وبلاک من نظر بدهید ویا به آدرس ذیل درتماس شوید www.hayat_rezayee22@yahoo.com