۱۳۹۰ بهمن ۱۷, دوشنبه

سفرعلی هم یگ معلم است

 خوب یادم هست روزیکه در دانشگا قبول شدم . عصر یگ روز آخر ماه زمستان بود که یکی از دوستانم به من تلفون کرد ، قبل ازینکه سلام کند گفت ؛
از نتایج چه خبر ؟
گفتم : هیچ ،‌ من خبر ندارم ،
در حالیکه نفسک میزد ، گفت میگویند که نتایج اعلان شده ، توخبر نداری ؟
-         نه هنوز ، تو چطور خبر نداری ؟

-         ازمن معلوم شده

-         خوب ، تبریگ باشد در کدام دانشگاه قبول شدی ؟

-         پولیتخنیگ

-         نتایج مره ندیدی؟

-         فرصت نکردم انترنت کلب بسیار بیروبار بود .

تلفون را قطع کرد ، من هم به عجله به اتاقم رفتم  آماده شدم و طرف انترنت کلب  روان شدم .
در مسیر را با یکی از هم اتاقی هایم رو برو شدم ، گفت ؛کجا میری ؟ گفتم میرم انترنت کلب که نتایج کانکور را بیبینم . گفت بیا پس بریم ، من برایت میگویم ، گفتم تو خبر داری ؟
گفت ؛ "تبریگ باشه در دانشگاه تعلیم و تربیه کامیاب شدی " .
من خیلی خوشحال شدم نمیدانستم که چه کنم ، تلفون خودرا کشیدم به خانه زنگ زدم ،
هلو ..  صدای برادرم بود. بعد از احوال پرسی گفتم ؛ من در دانشگاه تعلیم و تربیه کامیاب شدم .
خوشحال شد گفت ؛‌ "تبریگ باشه ، آخرش چه میشی ؟ "
-          بعد از چهار سال معلم میشوم اگر خدا بخواهد ،

-         بخوا طر معلمی هم باید چهارسال بخوانی ؟
  از تغیر لحن اش فهیدم که از کامیابی من در تعلیم و تربیه خوش نشده ، در حالیکه با لحن مسخره آمیز    با من حرف میزد گفت ؛‌ سفرعلی که هیچ دانشگاه نخواند ه هم یگ معلم است ، توکه چهار سال درس میخوانی هم باید معلم شوی ؟ هیچ نخوان بیا و معلمی کن همان معاش را برایت میدهد ، هیچ وقتت را ضایع نکن . بدون اینکه چیزی بگویم تلفون را قطع کردم .
دوباره به طرف اتاقم آمدم ، ساعت شش شام بود صدای آذان به همه جا میپیچید ،
حالا دیگر خوشی من به اعصاب خرابی تبدیل شد بود ، نه بخواطر اینکه در دانشگاه تعلیم و تربیه کامیاب شدم ؛ بلکه به این لحاظ که چرا مردم به مسلک معلم ارزش قایل نیستند ؟  




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سلام دوستان لطفادرباره وبلاک من نظر بدهید ویا به آدرس ذیل درتماس شوید www.hayat_rezayee22@yahoo.com